دل نوشته ائی برای رئیس جمهور
حال که این چند خط را مینویسم ساعت از ۲۱ گذشته و هنوز ظاهرا از شما خبر دقیقی در دسترس نیست!
درست نمیدانم شما را در قاب تلویزیون به طور زنده میبینم یا خیر !
باز بر صدر هیئت دولت میشینی یا نه !
اگر از این حادثه جان سالم به در بردی باز سفر استانی میروی یا نه !
سال آینده در سازمان ملل چه چیزی را در دست میگیری؟
برمیخیزی و بین سخنران هایت باز کلمات را پس و پیش میگویی یا خیر؟
متواضعانه بین مردم میای وتنت به تنشان میخورد یا خدایی نخواسته تابوتت…
ناراحتم چون ایرانیم و شما رئیس جمهور این ملک و مملکت هستی
کاری ندارم به کفتارهایی که از حالا کف دست به هم میسابند برای انتخابات زود هنگام !
یا آنهایی که از سر نادانی خوشحالند !
یا حتی جماعتی که برای دادن خبر رحلت / شهادت تو دارند سر و دست میشکنند!
منتهی من یکی اگر از این سفر باز نگردی خیلی ناراحت میشم ، خیلی !
نه اینکه بگویم آمدنت اوضاع را گل و بلبل میکند! نه!
حتما اگر خدا بخواهد و برگردی باز هم به اشتباهاتت نقد و اعتراض دارم!
ناراحت هستم ، منتهی نگران نه !
ما روزهای سخت از فردایی را پشت سرگذرانده ایم !
خیلی سخت تر…
اما خدای ۸ شهریور ، خدای ۷ تیر،خدای ۱۴ خرداد، خدای ۱۳ دی زنده است
خدای پاستور و خدای سرچشمه و بیمارسنان قلب جماران و فرودگاه بغداد، خدای ارتفاعات ورزقان هم هست و او هنوز زنده است !
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید