شب نهم محرم با پرچمدار سپاه قرآن و بصیرت
بسم رب الحسین
در زیارت نامه حضرت ابوالفضل (ع) اولین ویژگی که از ایشان یاد می شود اطاعت خدا و رسول و اهل بیت است و به نقل از امام صادق (ع) حضرت عباس نافذ البصیره و ایمانی محکم و نفوذناپذیر داشت.
تبصّر و استبصار برای اهل ایمان چنان مهم است که اگر شناخت و آگاهی به باطن کتاب قرآن یعنی ولایت حجت خداوند نباشد شیطان ورود میکند و او همواره فروگذارنده و مسبب ضلالت انسان است در واقعه درس آموزِکربلا، این موضوع کاملا مشهود است.
سپاه مقابل حسین (ع) به جای اینکه ولایت و دوستی ابا عبدالله را برگزینند دست بیعت با ابلیس و یارانش دادند آن جفاکاران همانهایی هستند که در روز حسرت می گویند یا [ویلتى لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا ] اى واى کاش فلانى را دوست خود نگرفته بودم…!
در شب عاشورا وقتی امام حسین (ع) با یاران خود صحبت می کنند، نور خیمه را کم کرده و می فرماید هر کسی می خواهد از اینجا برود و عهد و پیمان خود را از آنان برداشت و اولین کسی که برمی خیزد و سخن می گوید حضرت ابوالفضل است و می گوید [ ما برویم که بعد از تو بمانیم ].
حضرت ابوالفضل برای اصحاب امام حسین (ع) بیان می کند که سعادت ابدی به چه شکلی حاصل می شود و زمانی که امان نامه برای او می آید با بصیرت نقشه دشمن را پاسخ می دهد و در صحنه عاشورا در خط امام حرکت می کند و در صراط امام حرکت کردن، در حقیقت همان عمل به قرآن نمودن است و تا آخرین لحظه مأموم به امام زمان خود باقی می ماند و به عنوان آخرین سرباز امام چنان حماسه ای خلق می کند که در حق ایشان همین جمله بس که امام زمانش به او می فرماید ؛
《بنفسی انت یا عباس》 یعنی جانم به قربانت… و اینچنین است که تاریخ ازگفتن نام عباس دهنش آب میفتد.
اینکه سپاه باطل با چنین مامومی در روز عاشورا صرف بردن آب از فرات برای اهل حرم او را به طرز هولناکی به شهادت می رسانند برای هر انسان آزاده ای موجب حیرت است که چرا آنان چنین عملی را مرتکب شدند ؟
جز این نیست که پیامبردر کتاب آسمانی پیرامون آنان فرموده یا رب ؛
[ ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا ]
بارالها تو آگاهی که امّت من این قرآن را به کلّی متروک و رها کردند
و چقدر غربت قرآن عزیز در این روزهای معاصر ما به استناد این آیه دلهای مؤمنان را می سوزاند وقتی در عصر ظهور دنبال کنندگان سپاه ابلیس قرآن عزیز را آتش می زنند آنان از نسل همان درد دیدگانی هستند که در روز عاشورا نزد قرآن ناطق دست و پای برادر او را برای رضای خدا! ازتن او جدا کردند که امام زمانشان پساز شهادت پرچمدار سپاه قرآن برادرش را به آغوش کشید و اشک ریخت و فرمود ؛ الان انکسر ظهری و قلت حیلتی ؛ اکنون کمرم شکست و راه چاره بر من بسته شد.
و اینگونه حسین (ع) سرالله قرآن پس از برادرش درآن واقعه عظیم والوتر الموتور شد و طنین غربت قرآن عزیز آن دشت بلا را فرا گرفت که هل من ناصر ینصرنی …و آن دریدگان در پاسخ بر حسین تاختند و سر ثارالله را ازتن جدا و به نیزه کردند و خود دیدند سر امام بر بالای نیزه به تلاوت این آیه است
ام حسبت ان اصحاب الکهف والرقیم کانو ا من آیاتنا عجبا
مگر پنداشتى اصحاب کهف و رقیم از آیات ما شگفت بوده است؟!
امام خواست به اهل باطل با انتخاب این آیه این پیام را بدهد که اصحاب کهف در برابر جریان ظلم و حکومت ظالم و مستبد ایستادند و از شهر فاصله گرفتند،و ماهم در برابر ظالمان ایستاد یم و از شهر و دیار خود خارج شدیم با این تمایزکه تقدیر الهی بر این بود که دست دشمن به مابرسد و خون ما بر زمین جاری شود تا راه حق را از باطل برای همیشه جداکند و خداوند حکیم مقدر دانسته است که برای اهل بصیرت با آموختن از حضرت عباس مأموم بودن به امام زمان را مشق کنند تا روزی که منتقم حسین ( ع ) حضرت مهدی (عج) ظهور کنند تا همانطور که پرده از سرّ اصحاب کهف برداشته شد، در آنروز هم پرده از ماجرای اباعبدالله به عنوان سرّالله برداشته شود.
انتهای پیام/
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید